ازسکوت سرد سایه ها به تنگ آمده ایم
ازصدای بی جواب ناله ها به درد آمده ایم
از ریا از عجب از غرور غریبه ها
از نوای بینوا در کوی و کوچه ها
از تکرار قداست سوزی ها
ازانکار عدالت جویی ها
از تماشای مدام آدمک ها
از تقلای نافرجام قاصد ک ها
از قدرت نمایی سینه سنگان
از خود نمایی خود پرستان
از کفر از نفاق از تزویر
از حقد ازحسادت ازتحمیل
به تنگ آمده ایم از مکر و تخدیر
به درد آمده ایم از غل وزنچیر
یار بارانی فصل بهار امت
آفتاب رفته در پرده غیبت
بیا و رهایمان کن ازخدعه ها
بیا و عبورمان ده از سایه ها
بیا و رونق بازار سامرها ی بشکن
بیا و بنیاد دین فروشی ها برکن
ازسکوت سرد سایه ها به تنگ آمده ایم
از صدای بی جواب ناله ها به درد آمده ایم
تاریخ : جمعه 93/8/2 | 2:40 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()